ارسطو، ماهیت را ماهیت امر موجود می داند فارابی، ماهیت امر ممکن / راهکار فارابی برای وحدت دین و فلسفه
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۹۵۲۶۳
به گزارش «مبلغ»- به نقل از مهر- روز گذشته (دوشنبه بیستم آذرماه) همزمان با هفته پژوهش از سه اثر رضا داوری اردکانی با عناوین «داوری در ترازوی داوری»، «برنامه فیلسوف» و «نقد و بررسی کتاب فارابی، مؤسس فلسفه اسلامی» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی رونمایی شد.
داوری اردکانی هم با حضور در این مراسم گفت: برای حضور در پژوهشگاه، احساس وظیفه میکردم تا به هر زحمتی که هست بیایم و ادای احترام کنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: امسال در این پژوهشگاه لطف بزرگی به من شده است. ابتدا همایشی در نقد آرا من برگزار شد. بسیاری در این همایش از درِ همنوایی وارد شدند؛ برخی نقد کردند و بعضی بدون اینکه وارد بحثی شوند، مخالفت کردند. من از هر سه گروه متشکرم. اما گروه دیگری به شخص من پرداختند. سفارش میکنم که وقتی در کار علم هستید، به «شخص» کار نداشته باشید. «اُنظُر إلی ما قالَ و لا تَنظُر إلی مَن قال»، کلمهای از مولای بزرگ ما امام علی (ع) است. پرداختن به «شخص» کار علم نیست اما بحث، نقد، مخالفت و استدلال کار علم است.
این چهره ماندگار فلسفه ادامه داد: در این شش ماه از سوی پژوهشگاه به من لطف زیادی شد و پس از اینکه مراسم نقدی برای بنده برگزار شد (داوری در ترازوی داوری)، چند ماه بعد مجلهای در اینجا منتشر شد به نام نقدنامه که همه مباحث آن اختصاص داشت به کتاب «فارابی، مؤسس فلسفه اسلامی» که مجموعۀ مقالات من است. پنجاه، شصت سال پیش، در دانشگاه تهران به همت بزرگان علم و فرهنگ کشور سمیناری بینالمللی در مورد فارابی برگزار شد. کسانی که به فلسفه اسلامی آشنا بودند، از هموطنان و افراد نامداری از خارج کشور، از جمله «محسن مهدی» در آن حضور داشتند. من هم یک سخنرانی ایراد کردم، با عنوان «فارابی، مؤسس فلسفه اسلامی».
این استاد فلسفه با بیان این پرسش که منظور از این مؤسسبودن چیست؟ گفت: کاش! استادانی که نقد کردند، وارد این بحث میشدند و عیب آن را میگفتند. آیا فارابی اصلاً مؤسس هست یا نیست و اگر هست، چگونه مؤسس است و این «مؤسّسبودن» چه معنایی دارد؟ مبنای من روشن است. در اینکه فارابی آرا یونانیان را آموخته و تحتتأثیر آنان بوده، تردیدی نیست. اعتراف خودش است که اگر من در عصر ارسطو بودم، در زمره بزرگترین شاگردان او بودم. این سخن تعارف نیست. هرکس در فلسفه به معنای مابعدالطبیعه اثری دارد، شاگرد افلاطون است. در این تردید نیست. نه اینکه از جای دیگر نیاموخته باشد، اما مسیر فلسفه از یونان آغاز شده است.
او ادامه داد: حکمت را با فلسفه اشتباه نکنیم. حکمت همیشه بوده است. از آغاز خلقت آدم حکمت بوده و همیشه هم خواهد بود؛ البته کموزیاد میشود. حکمت چیزی بیش از فلسفه است. حکمت تقسیم به نظر و عمل نمیشود. ما امروز حکمت نظری میگوئیم، اما فلسفه نظری را در نظر داریم؛ وگرنه حکمت نظری نداریم. حکمتْ عمل و نظرِ آمیخته است. نهجالبلاغه که میخوانیم، سراسر حکمت است؛ از بای بسمالله تا تای تمّت. من وقتی گفتم فارابی مؤسس فلسفه اسلامی است، میخواستم بگویم که فارابی فلسفه را ادامه میدهد، اما مسیر را عوض میکند. یک «گشت تازهای» ایجاد میکند. آنچه برای من مهم بود، تشخیص این گشت است که این گشت چگونه رخ میدهد.
رئیس سابق فرهنگستان علوم توضیح داد: قبل از فارابی اهل دین به فلسفه پرداخته بودند. فلسفه در اسکندریه، در شام، در انطاکیه و در خراسان و مرو مورد بحث و چونوچرا بوده و آثار مهمی نوشته شده است؛ یعنی اینطور نبوده که از زمان ارسطو تا زمان کندی، هیچ کاری در فلسفه انجام نشده باشد. اما آنچه فارابی پیشنهاد کرده، مطلب تازهای است که امیدوارم موردبحث و نقد دوستانم قرار بگیرد. آن مطلب این است که فارابی تلقی از ماهیت را تغییر داده است. برای ارسطو، ماهیت، ماهیتِ امر موجود است. برای فارابی ماهیت تعریف دیگری دارد. ماهیت امکان است. اگر ملتفت این تحول بزرگ در مهمترین مساله فلسفه که اساس فلسفه است، نشویم، مشکل حل نمیشود. این تشخیص فارابی مبنایی شد برای گشایش راه تازه. او در این گشایش، اصل وحدت دین و فلسفه را طرح کرد. سیاست را که پیش آورد، برای نشاندادن وحدت دین و فلسفه بود. وحدت که میگویم، یعنی سیر به سوی وحدت. او که وحدت ایجاد نکرده، او طرح وحدت کرده است. این طرح آغازی شده برای تاریخ فلسفه اسلامی که دین و فلسفه بههم نزدیک میشوند یا کوشش میشود این هماهنگی و همراهی صورت بگیرد.
داوری یادآور شد: برای من مایه افتخار است که در هفته پژوهش در پژوهشگاه، در مرکزی که وظیفهاش با دانشگاه تفاوت دارد، حضور پیدا کنم. من هیچ مطلب خاصی در مورد پژوهش ندارم که بگویم! راه پژوهشگاه الحمدالله روشن و هموار است و سابقه خوبی هم دارد و کارهای درخشانی کرده و کارهای ممتازی میکند، من فقط برای این مجموعه آرزوی توفیق دارم. یک کلمه دیگر عرض میکنم و تمام! یکی از همکاران و دوستانم بهمناسبت چاپ یک مطلب بیهنگام از من! نوشته است که این ادبیات، ادبیات داوری نیست و داوری حق ندارد گله کند که به آثارش توجه نشده است و مورد بیاعتنایی بوده است. کسی که این را نوشته، تقریباً با آثار و شخصیت من آشناست. پس از خواندن این مطلب، هم متعجب شدم و هم اینکه به ایشان حق دادم. شاید لحن من طوری بوده که چنین معنی میکرد. اگر واقعاً داوری گلهای داشته که به او توجهی نشده، خیلی کافری کرده است! من هرگز چنین فکری نداشتم همانطور که گفتم در ۹۰ سالگی شرف این را پیدا میکنم که در چنین محضری سخن بگویم، بس است.
وی در پایان گفت: اگر فقط همین از لطف و احسانی که در ۵۰ سال اخیر دیدم، اصلاً حرف نمیزنم که یکی یا دوتا نیست. اگر همین کاری که در این شش ماه برای من انجام شده، انجام شده بود؛ من سر به آسمان فخر میسودم. بنابراین من اصلاً گلهای ندارم و گله من از کسانی است که به علم کاری ندارند و فقط به موافقت یا مخالفت با «شخص» میپردازند! ما داور نیستیم ما خدا نیستیم و حکم را به او واگذار کنیم ما در مورد اشخاص اگر وظیفه داریم، در مقام «قضا» حرف بزنیم، حرف دیگری است اما اگر تماشاگر و ناظر هستیم، ما حق نداریم در مورد «شخص» داوری کنیم و داوری را به داور واگذار کنیم. از همه شما متشکرم، امروز روز بسیار خوبی برای من بود من توانایی این سخن گفتن را نداشتم و حضور شما مرا به وجد آورد و در خدمت شما بود که توانستم چند کلمه بگویم و امیدوارم نامرتب نگفته باشم از همه شما تشکر میکنم.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1848600منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: رضا داوری اردکانی فلسفه دین و فلسفه برای من
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۹۵۲۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جامعهشناختی در فلسفه پرگماتیسم
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، پراگماتیسم روشی در فلسفه است که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل، آنها را با توجّه به کاربردشان در زندگی انسان میپذیرد.
الناز شیری (پژوهشگر و مدرس دانشگاه) در مقالهای با عنوان «تبارشناسی تفکر جامعهشناختی در فلسفه پرگماتیسم» به این موضوع میپردازد که به اعتقاد صاحبان اين مكتب روش و نظريه پراگماتيسم در حل مسائل عقلی و در پيشبردن سير ترقی و پيشرفت انسان سودمند است.
* تضادها در مبحث پرگماتیسم
شیری در این مقاله مینویسد: ویلیام جیمز در شرح و بحث از پرگماتیسم به وجود تضادها در حوزههای مختلف میپردازد: در آداب و رسوم، افراد مُبادی آداب و اشخاص بیقید وجود دارند؛ در حکومت، اقتدارطلبان و هرج و مرجگرایان؛ در ادبیات، نابگرایان یا آکادمیسینها و واقعگرایان؛ در هنر، پیروان سنت کلاسیک و رمانتیکها. این تضادها آشنا هستند و در فلسفه نیز تضاد مشابهی وجود دارد که با دو اصطلاح عقلگرا و تجربهگرا مشاهده میشود. تجربهگرا یعنی دوستدار امور واقع در تمام تنوع خام آن و عقلگرا یعنی مرید اصول مجرد و ابدی.
به زعم این پژوهشگر موضوع این است که هیچ کسی نمیتواند حتی ساعتی بدون هر دو فلسفه، چه در امور واقع و چه در اصول انتزاعی به سر برد. از نظر تاریخی، تعقلگرایی و حسگرایی مترادف با عقلگرایی و تجربهگرایی به کار رفتهاند.
* عقلگرایی و تجربهگرایی
این پژوهش توضیح میدهد که در اغلب موارد یک گرایش ایدهئالیستی و خوشبینانه به تعقلگرایی اضافه میکنند، در حالی که تجربهگرایان معموالا ماتریالیست هستند و خوشبینی آنها به طور قطع امری مشروط و متزلزل است.
عقلگرایی در اظهاراتش خلق و خویی جز دارد، در حالی که تجربهگرا ممکن است شکاکتر و بیشتر پذیرای بحث و گفتگو باشدبه زعم شیری عمقگرایی همیشه یگانهگرا است، از کلها و کلیها شروع میکند و کل را به مجموعهای از اجزا تبدیل میکند و بنابر این از این که خود را چندگانهگرا بخواند رویگردان نیست. عقلگرایی اغلب خود را مذهبیتر از تجربهگرایی تلقی میکند، اما این ادعا وقتی درست است که فرد عقلگرا آن چیزی باشد که انسان صاحب احساس خوانده میشود و وقتی که فرد تجربهگرا به سختاندیش بودن افتخار کند.
در ادامه این پژوهش آمده است که در چنین حالتی عقلگرا اغلب طرفدار آزادی اراده هم هست و تجربهگرا نیز جبری خواهد بود. در نهایت، عقلگرایی در اظهاراتش خلق و خویی جز میدارد، در حالی که تجربهگرا ممکن است شکاکتر و بیشتر پذیرای بحث و گفتگو باشد.
* تعریف پرگماتیسم از منظر پیرس و دیویی
این نویسنده مینویسد: پیرس در «ماهنامه دانش عامه» پس از خاطر نشان کردن این نکته که عقاید ما واقعاً قواعدی برای عمل ما هستند، اظهار داشت که برای بسط دادن هر مفهوم ذهنی فقط لازم است معین کنیم این مفهوم برای ایجاد چگونه رفتاری به کار میآید و آن رفتار برای ما چه معنایی دارد؟
این پژوهشگر در ادامه به این موضوع اشاره میکند که واقعیت ملموسی که ریشه در همۀ تمایزات ذهنی ما، هر قدر هم ظریف باشند، وجود دارد این است که این تمایزات چندان هم کوچک نیستند که به تفاوت عملی ممکنی منجر نشوند. پیرس در پاسخ نامۀ جیمز مینویسد: همه واقعیتها بر عمل ما تأثیر میگذارند و این تأثیر همان معنی آنها برای ماست، بنابراین افق پرگماتیسم بر اساس توسعهای که دیویی و پیرس دادهاند چنین است؛ نخست یک روش، سپس یک نظریۀ تکوینی درباره معنای حقیقت.
* مراحل روش حل مسأله
شیری در این مقاله به این مهم اشاره میکند که بر همین اساس است که در روش حل مسأله که به عنوان روش علمی پذیرفته شده است و پنج مرحلۀ برخورد با مسأله، تشکیل فرضیهها و پرسشهای پژوهش، گردآوری دادهها، تحلیل دادهها و استنتاج را شامل میشود، شیوهای است که یک فیلسوف پرگماتیست پیشنهاد داده و در میان دانشگاهیان در قالب استاندارد روش علمی پذیرفته شده است.
این پژوهش بیان میکند که پرگماتیسم عامیانه در جامعۀ علمی گسترش یافته و این فلسفه را متهم به محافظهکاری کرده است، اما در سوی دیگر با موقعیتی مواجه هستیم که دانشگاهیها بدون توجه به گرایش فکری و فلسفی نظریهپرداز حل مسأله، نظریه را پذیرفته و به کار گرفتهاند.
* پارادایمهای جدید جامعهشناسی
به زعم این پژوهشگر مید یکی دیگر از فلاسفۀ پرگماتیست است که آن را وارد حوزه علمی جامعهشناسی کرد. برآیند تلاشهای وی به پارادایم جدیدی در جامعهشناسی انجامید. مید معتقد بود رفتارگرایی واتسون قادر نبود سهم خصوصیت اجتماعی کارکرد نمادی را بیان کند و در ضمن درباره تأثیر محیط بر انسان نیز مبالغه میکند. وی مهمترین ویژگی زبان را نمادی بودن آن میدانست و بر این باور بود که زبان یک پدیده عینی از همکنشی در درون گروه اجتماعی و پیچیدگی وضعیت اشارهای است و حتی زمانی که برای تشکیل میدان داخلی ذهن فرد، درونی میگردد، باز هم اجتماعی باقی میماند.
معنی تنها در آنجا میتواند وجود داشته باشد که همان مرحلهای از عمل که توسط یکی از افراد در دیگری ایجاد شده است، در خود فرد نیز ایجاد گردداین پژوهش توضیح میدهد که این تنها راهی است که گرایشها و نقشهای دیگران را در هر فعالیت مشترک اجتماعی به وجود میآورد و به صورت اشارهها در فرد به وجود میآید.
شیری در ادامه مینویسد تأکید مید بر این نکته را هم نباید نادیده گرفت که دلالتکنندگی و اشارهپذیری را در کنار ارتباطپذیری قرار میدهد که بعدها بلومر آن را ویژگی مهم نمادها به شمار آورد و در شرح آرای مید میآورد. مید مینویسد: معنی تنها در آنجا میتواند وجود داشته باشد که همان مرحلهای از عمل که توسط یکی از افراد در دیگری ایجاد شده است، در خود فرد نیز ایجاد گردد. همیشه این اندازه از مشارکت در میان افراد وجود دارد و نتیجه این مشارکت، ارتباطپذیری است؛ یعنی فرد میتواند آن چه را که به دیگران ابلاغ میکند، به خود نیز ابلاغ کند.
* فلسفه پراگماتیسم در جامعه دانشگاهی
به زعم این نویسنده آنجا که اشاره یک فرد به ایجاد کنشی در فرد دیگر منجر میشود، بدون این که همان کنش را در خود آن فرد ایجاد نماید، ارتباط فاقد دلالت است بر اساس این استدلال، هر موجود زندهای کاملا ارادی و با آگاهی به اشاره خود و دیگران پاسخ میدهد و این همان چیزی است که پرگماتیسم بر آن تأکید دارد و تضاد یا تناقضی میان عقلگرایی و تجربهگرایی نمیبیند.
این پژوهشگر بیان میکند که این دو فلسفه را به صورتی همفراخوان با یکدیگر میپندارد که ابعاد ایدهآلیستی و ابعاد مادیگرایانه و عینیگرا یا در برخی شرحهای مادهگرایانه یا ماتریالیست در نتیجۀ گرایش به کشف واقعیت در نقطهای تصادم دارند که به گونهای دیگر از فلسفۀ فکری منجر میشود و این فلسفۀ جدید همان پرگماتیسم است.
بدینترتیب نتایج این پژوهش نشان میدهد که تجربهگرایان یا عقلگرایان بر چنین تقابل دیالکتیکیای اذعان نمیکنند، اما نتیجۀ عملی فلسفههای فکری در کنشگری علمی و روزمره در قالب اشکال نوین فلسفه جای میگیرد و با توجه به این که فلسفۀ پرگماتیسم پس از واقعگرایی اسپنسری که در آمریکا گسترش پیدا کرده بود، توانست به عنوان یک نگرش فلسفی جدید در جامعۀ دانشگاهی آمریکا جایگاه ویژهای پیدا کند.
شیری در پایان به این نکته اشاره میکند که در روابط میان بنیانگذاران این مکتب فلسفی، جیمز، پیرس، مید و دیویی شاهد مکاتبهها و گفتگوهای اصیلی هستیم که به پرورش این فلسفه توجه داشتند و هر یک برای غنا بخشیدن و هم چنین استفاده از این فلسفه در شاخههای مختلف علمی تلاش کردند.
انتهای پیام/